فرهنگ قاسمی: استانداردهای مکتب مصدق

فرهنگ قاسمی: استانداردهای مکتب مصدق

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

فرهنگ قاسمی: استانداردهای مکتب مصدق

استانداردهای مکتب مصدق و تئوری حکومت ملى

درطرز کار سیاسی مصدق سه عامل عمده به چشم می‌خورد: منطق عینی، شجاعت ذاتی و نیروی مردم؛ با منطق عینی خود تجزیه و تحلیل می‌کرد و راه پیدا می‌نمود، با شجاعت ذاتی خود بدون هیچ ‌گونه ترس و وحشتی مصلحت مردم را بیان می‌کرد، بالاخره برای اجرای برنامه ملی فقط به نیروی مردم تکیه می‌نمود.

اگر دهخدا او را در حد پرستش دوست می‌دارد مَجاز نمی‌گوید. مصدق در اعتقاداتش کوچکترین تردیدی نداشت، چون خودش صادق بود رفتار و کردارش جز صداقت نبود، بر سر منافع و حقوق ملت ایران هرگزمماشات نکرد. درمقابل دشمنان داخلی و خارجی کوچک‌ترین سستی از خود نشان نداد. شخصیت مصدق قابل مقایسه با هیچ یک از شخصیت‌های ملی ایران نیست، کسانی که او را در کنار بقیه سیاستمداران ایرانی قرار می‌دهند مصدق و تاریخ نهضت ملی ایران را به درستی نشناخته‌اند. مصدق مرد سیاسی با تجربه‌ای بود که با تکیه به قدرت و پشتیبانی مردم و قانون، شخصی مثل قوام‌السلطنه که خود سیاست‌مداری برجسته بود را از قدرت کنار گذاشت. وقتی نهاد دربار و سلطنت و آیت‌اله کاشانی، بقایی، مکی، حزب توده علنا به مخالفت و مبارزه با او بلند شدند. هنوز قدرت سیاسی را در دست داشت به همین جهت آمریکا و انگلیس چاره‌ای جز کودتا علیه حکومتش نداشتند. اقدامات سیاسی و اجتماعی مصدق به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم و در دوران حکومت ملی چنان با ارزش و درس‌آموز بود که شخصیت‌هایی چون نهرو، ناصر، لومومبا… از او تجلیل کرده و او را مورد حمایت و تجلیل قرار دادند. مصدق قدرت استعماری انگلیس را، بدون این که قطره‌ای خون از دماغ کسی جاری شود، فقط با مذاکره، منطق، استدلال و قانونمندی از ایران بیرون راند.

سیاست برای دکتر مصدق قبل از هر چیز یک طرز تفکر باز، محققانه، منطقی و مبنی بر واقعیت‌ها و پویایی جامعه بود. در اقدامات سیاسی مصدق یک متدلوژی پیشرفته به چشم می‌خورد، این متد نه تنها حاصل تحصیلات دانشگاهی او بود، بلکه همین طور نتیجه تجربیات عملی او نیز می‌باشد.

او مرد اندیشه و مدیر با تجربه‌ای بود و زندگی سیاسی خود را قبل از این که نماینده مردم در مجلس شده باشد با مسئولیت مشاغل مهم در دیوانسالاری ایران شروع کرده بود.

ایران را به خوبی می‌شناخت استاندار آذربایجان و والی فارس، مستوفی مالیه خراسان بود، در ایل بختیاری زندگی کرده، ملاک بوده، رجال و اشراف ایران و دنیای اروپایی را تجربه کرده بود. در سوئیس با مکتب‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آشنایی پیدا کرده بود و استبداد، استعمار و استثمار را به خوبی می‌شناخت.

با وجود این که مطبوعات مغرض سعی می‌کردند او را بیمار و زمین‌گیری غیر متحرک معرفی کنند ولی مصدق با توجه به وسائل و ارتباطاتی که داشت، مرتب در حال جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی و تجزیه و تحلیل و نتیجه‌گیری از آنها بود. این نتیجه‌ گیری را با مسائل و اتفاقات و آرایش نیروهای سیاسی جامعه و نیازهای مردم و موقعیت ملت ایران در یک محور مقتضیات سه بعدی که بعد اول آن را حقدق ملت ایران، بعد دوم آن را حاکمیت ملی و بعد سوم آن را آزادی تشکیل می‌داد، مورد تحلیل، حلاجی و مطالعه قرار داده و در راستای آن اقدام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد.

مصدق یک سیاست‌مدار منطقی و ناخدایی بود که هدفش استقلال و رهایی ملت ایران از استثمار و استبداد بود و می‌خواست حکومت ملی را در ایران بنا نهاده و دموکراسی را رشد داده به حاصل برساند، دراین راه نه از خدا کمک می‌خواست و نه از ایدئولوژی و مکتب‌های سیاسی موجود و مرسوم.

درطرز کار سیاسی مصدق سه عامل عمده به چشم می‌خورد. منطق عینی، شجاعت ذاتی و نیروی مردم :

با منطق عینی خود تجریه و تحلیل می‌کرد و راه پیدا می‌نمود،

با شجاعت ذاتی خود بدون هیچ ‌گونه ترس و وحشتی مصلحت مردم را بیان می‌کرد،

بالاخره برای اجرای برنامه ملی فقط به نیروی مردم تکیه می‌نمود.

مجموعه کار و اخلاق سیاسی مصدق چنان ارزش‌هایی از خود به جای گذاشته است که هر چه زمان می‌گذارد اعتبار آن‌ها بیشتر شناخته شده و علاقمندان به دموکراسی و حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی را بیشتر شیفته خود می‌سازد. چه زیباست وقتی که می‌بینیم بسیاری از چپ و راست و حتی همکاران سابق جنایتکار بزرگ حمهوری اسلامی خود را به مصدق و مصدق را به خود متعلق می‌دادند و چه دلخراش است وقتی مشاهده می‌شود که عده‌ای پی نام خیزان به طور نامشروع از نام مصدق سوء استفاده می‌کنند. اما قابل توجه است که بدانیم اخلاق سیاسی و دکترین مصدق برای بسیاری از کوشندگان راه مصدق به اندازه کافی روشن نیست. مصدق در تمام دوران فعالیت سیاسی خود از روش مدیریت و دکترین سیاسی ویژه ای استفاده می‌کرد که می کوشیم آنرا در زیر بیان کنیم.

قبل از مصدقی شدن و ” عاشق مصدق بودن ” و او را پیشوا لقب دادن باید کوشید شیوه مدیریت و دکترین سیاسی او را شناخت و توجه کرد که این شیوه بر چه اصولی استوار بوده است.

به گمان من مصدق در سیاست‌ورزی خود بین اخلاقیات شخصی و اهداف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از یک تبدیل و تبادل مدام اصولی پیروی می‌کرد که نتایج اقداماتش منجر به یک کیفیت عالی در اداره مملکت منجر می‌شد.

مصدق در طی سال‌ها اقدامات سیاسی توانست استاندارد‌هایی (Standards) نا نوشته ای را ازخود به جای بگذارد که این استانداردها یک مکتب سیاسی‌ را به وجود آورده است، که باید آن را مکتب مصدق نامید.

مکتب یا دکترین مصدق یک استراتژی سیاسی برای حاکمیت مردم بر مردم است. این مکتب که به مثابه‌ی یک پروژه ی اجتماعی می‌باشد، در آن اصول پارلمانی، دموکراسی، استقلال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور و عدالت اجتماعی ریشه‌های ژرف و مستحکمی دارند.

مصدقی بودن یک کیفیت است. متاسفانه هرکس به خودی خود شایستگی آن را ندارد. دیدیم که ارثی هم نبود. برای این که یک فرد یا یک سیستم سیاسی شایستگی این کیفیت‌ها را دارا شود، باید از عوامل ثابت و متغیر خاص این کیفیت ‌برخوردار باشد.

کیفیت مصدقی بودن بدون کوچک‌ ترین تبعیض‌ گرایی می‌تواند در دسترس هر کسی که لیاقت آن را داشته باشد قرار بگیرید. همین طور اگر کسی یا سازمانی از اصول و ” استانداردهای ” این کیفیت تخطی کند، ممکن است آن را از دست بدهد. این از دست دادن می‌تواند موقتی یا همیشگی باشد و درجه آن بستگی به نوع و اندازه اشتباه و خطر دارد. همان طور که در تولید صنعتی و خدماتی و در تربیت نیروی انسانی عوامل کم یا بدون کیفیت اصلاح پذیرند در مکتب مصدق و حکومت ملی نیز چنین پروسه‌ای باید وجود داشته باشد واحد کنترل و سنجش این کیفیت جامعه شهروندی و فعالین سیاسی دکترین مصدق می باشد.

پیشه سیاست و اراده‌ی مملکت امر مهمی است و احتیاج به یک سیستم مدیریت با کیفیت عالی و صد‌در‌صد مطمئن دارد. کشورداری در جهت آزادی و حقوق و استقلال و اخلاق و فرهنگ یک ملت عمل می کند پس در اداره مملکت حتی یک درصد خطا هم جائز نیست.

هر خطا و اشتباه می‌ تواند با جان هزاران و میلیون‌ها انسان‌ بازی کرده و ثروت ملی و اخلاق و فرهنگ را به خطر انداخته یا از بین ببرد. پس درصد اشتباه در امر اداره مملکت را باید به صفر نزول داد. برای این که به این درصد صفر از خطا برسیم باید سیستم اداره مملکت با دقت زیاد انتظام یابد. برای بنای یک سیستم با ارزش‌های کیفی بالا باید از همه عوامل و عناصر مادی و انسانی و از یک متدهای مناسب با شرایط جامعه که قبلا تنظیم شده‌ باشد استفاده کرد. سیستم اداره باید زنده و فعال باشد و ارزش اضافی مادی و معنوی تولید کند. برای بدست آوردن یک نیتجه مناسب باید پروسه ها‌ی سیستم نورمالیزه یا استانداردیزه شده باشند. هدف از این نورمالیزاسیون این است که با صرف حداقل نیرو، وقت و تلفات به حداکثر کار آیی های مادی و اخلاقی و فرهنگی برسیم. اگر این‌ روش ها رعایت شوند سیستم می‌تواند به سوی یک کیفیت سازنده و کامل حرکت کند وگرنه دچار دور باطل و خستگی و یی رمقی و یاس و شکست خواهد شد.

 

استانداردهای لازم برای پیشاهنگی دکترین مصدق

استانداردهای دکترین مصدق را می‌توان در سه حیطه قرار داد و هر کسی که بخواهد پیشاهنگی سازمانی را که پروژه‌ اجتماعی آن مبتنی بر مکتب مصدق باشد را عهده دار شود باید این اصول و موازین را رعایت کند.

الف- استانداردهای شخصی

۱- اخلاق و ادب و نزاکت انسانی،

٢- پایبندی و علاقه به کانون خانواده، قوم و ملت،

٣- درست‌کاری مالی و اقتصادی،

۴- مبارزه با زورگویی و بی‌عدالتی‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی،

۵- قانونمداری و احترام به دستآوردهای حقوقی جامعه،

۶- شجاعت، استقامت در دفاع از منافع مردم،

٧- قاطعیت و سرسختی در رعایت اصول و پرنسیب‌ها،

٨- پایبندی به قول و تعهد،

٩- ساده و بی‌آلایش زیستن.

ب- استانداردهای اجتماعی – ‌ سیاسی

۱-انسان ‌دوستی و احترام به مقام انسانی. مرکز ثقل وجودی مصدق ،انسان است،

٢- میهن ‌دوستی و دفاع از سنت‌های اصیل ایرانیت و رسوم ملی و فرهنگی،

٣- آزادی ‌خواهی و دفاع از آزادی‌های فردی و اجتماعی،

۴– آگاهی سیاسی و اجتماعی و جستجوی مداوم جهت رشد و گسترش این آگاهی‌ها،

۵- مبارزه قاطعانه علیه استبداد، استعمار و استثمار و شناخت کامل از فعل و انفعالات آنان و اقدام برای خنثی کردن آنان،

۶- احترام به دموکراسی پارلمانی و حکومت مردم بر مردم،

٧- استقلال ایران و دفاع از تمامیت ارضی،

٨- عدالت اجتماعی و دفاع از حقوق اقتصادی مردم به ویژه طبقه کم درآمد،

٩- خود کفایی به معنای رفع نیاز از موضع منطق، استدلال، مذاکره و همکاری،

۱٠- اعتماد به ملت و همدلی با آنان و احترام به نظریات و آراء مردم،

۱۱- عدم تعلق خاطر به قدرت، جاه، مقام و ثروت و احترام به اصل جایگزینی در قدرت و اصل آلترنانس “Alternance”،

۱٢- احساس و قبول مسئولیت و پافشاری در انجام وظیفه،

۱٣- نوگرایی و تجدد‌خواهی، اعتقاد به اصل پیشرفت مملکت از هر جهت تا حدی که ایران در ردیف ممالک پیشرفته جهان قرار گیرد،

۱۴- عدم تبعیض بین آحاد ملت.

ج- استانداردهای تئوری حکومت ملی

۱- حکومت ملی یعنی تعیین سرنوشت ملت به دست خود ملت و استقرار حاکمیت ملی متکی به رای واراده‌ی مردم برای رشد وپیشرفت آزادی‌های فردی و اجتماعی تا برقراری دموکراسی و استمرار آن در کشور،

٢- مشارکت مردم ایران درحق تعیین سرنوشت خود بدون این که تبعیضی بین آن‌ها قائل باشیم،

٣- برقراری نظام پارلمانی و احترام به رای پارلمان و مصونیت نمایندگان مردم در مقابل هر قدرت،

۴– جدائی سه قدرت قانون‌گذاری، اجرایی و قضایی از یکدیگر،

۵- تضمین بی‌قید و شرط آزادی‌های فردی و اجتماعی،

۶- استقلال کامل دستگاه قضایی،

٧- احترام بی‌قید و شرط به حقوق بشر و رعایت تمامی کنوانسیون‌های وابسته به آن،

٨- تامین صلح و امنیت و فراهم نمودن رفاه مادی، آسایش و سعادت برای آحاد ملت ایران، خودداری از جنگ‌ افروزی و آشوب‌گری و ایجاد خشونت،

٩– آزادی احزاب، انجمن‌‌ها، سندیکاها و جمعیت‌ها وآزادی مذاهب، ادیان، عقاید و اندیشه‌ها،

۱٠- عدم وابستگی به قدرت‌های خارجی به طورمستقیم یا غیرمستقیم، در عین حال کوشش در جهت برقراری همکاری‌های علمی، صنعتی، کشاورزی و بازرگانی برای حفظ تعادل اقتصادی بی آنکه این همکاری ها و مذاکرات از نقطه ضعف بوده باشد،

۱۱- هوشیاری سیاسی و پیشتازی در ایده و عمل برای دفاع از حقوق ملت ایران در مقابل قدرت‌های بزرگ،

۱٢- احترام به ملیّت ایران و اصول و رسوم ملی، فرهنگی و قومی همه‌ی ایرانیان و کوشش برای برقراری همسویی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، علمی و بازرگانی بین همه‌ی اقوام ایرانی که این خود موجب بالندگی، پیشرفت، رشد، تحرک و همبستگی ملی است،

۱٣- مبارزه علیه هرگونه نفی اجتماعی و تبعیض به ویژه تبعیض علیه زنان،

۱۴- مبارزه برای عدالت و تامین حقوق اجتماعی، مساوات زن و مرد اقدام برای ایجاد همبستگی بین نسل‌ها و دفاع از حقوق کودکان،

۱۵- احترام به حقوق بین‌الملل و کوشش در برقراری صلح و روابط دوستانه، برقراری همکاری‌های سیاسی، بازرگایی، علمی، صنعتی، نظامی وهنری با همسایگان و کشورهای منطقه در جهت ایجاد صلح پایدار با حفظ احترام متقابل به حقوق ملت‌‌ها،

۱۶- مبارزه علیه فقر تا ازبین بردن کامل آن و تامین حداقل زندگی درخور شرافت‌ انسان ایرانی و کوشش در جهت رشد اقتصادی چه با ابتکارشخصی و چه با حمایت امکانات کشوری و حکومتی،

۱٧-استفاده از سیاست موازنه منفی در هر موردی که لازم باشد،

۱٨- دفاع از محیط زیست و مبارزه با همه‌ی عواملی که باعث تخریب طبیعت و سلامت کره زمین می‌باشد. نفی هر گونه دستکاری در ژن انسان ‌و مبارزه با کلوناژ،

۱٩- لغو حکم اعدام و برقراری نظامی که بتواند به اصلاح گناهکاران بپردازد و آنها را به جامعه آزاد بازگشت دهد،

٢٠- برقراری نظام آموزشی براساس معیارهای پیشرفته بین‌المللی و محو نمودن آموزش‌های دینی و عقیدتی در مدارس و دانشگاه‌ها و جایگزینی آنها با آموزش حقوق شهروندی، مدنی و بشری،

٢۱- تأمین نیازهای علمی، مادی و انسانی در کشور.

٢٢- برای رسیدن به این اهداف باید از ابزار مشروع استفاده کرد و با احترام به مقام و حیثیت انسانی اقدام نمود، منابع و مواخذ آن نباید از هیچ کس پنهان باشد، امورات علمی، مادی وانسانی باید به شکلی اداره شوند که مردم و نمایندگان آنان بتوانند بر آنها نظارت و کنترل داشته باشند و از کیفیت و کمیت آن اطلاع کامل به دست آورند.

 

++به مناسبت چهاردهم اسفند و بیست و نهم اسفند که هر دو خاطره مبارزات دکتر مصدق را زنده می کنند این مقاله که در روز پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۴ – ۱۳ اکتبر ۲۰۰۵ انتشار یافته با اصلاحاتی چند و تغییر عنوان از “استانداردهای مکتب مصدق و حکومت ملى” به “استانداردهای مکتب مصدق و تئوری حکومت ملى” برای ارائه به علاقمندان به نهضت ملی ایران و هم میهنان گرامی تجدید چاپ می شود

.چهاردهم اسفندماه سالروز درگذشت دکتر محمّد مصدّق

ضمیمه

پس از ورودم به تبریز چند روزی نگذشت که سرهنگ حسن بقائی که رئیس نظمیه بود آمد و اظهار کرد: «یکی از اتباع دولت شوروی که شبنامه علیه وزیر جنگ منتشر ساخته است باید دستگیر شود.» من موافقت کردم. پس از آن گفت: «باید به کنسولگری شوروی اطلاع دهم تا نماینده‌ای تعیین کنند و به‌اتفاق نویسندۀ شبنامه را دستگیر کنیم.»

گفتم: «مگر ما با دولت شوروی کاپیتولاسیون داریم که نمایندۀ آن دولت باید در این کار حضور پیدا کند؟»

گفت: «تا حالا این‌طور معمول بوده است. اکنون هر طور دستور می‌دهید عمل می‌شود.»

گفتم: «به هیچ وجه اطلاع دادن به آنها لازم نیست. باید ناشر شبنامه را توقیف کنید.»

سرهنگ بقائی رفت و این کار را کرد. کنسول شوروی بلافاصله آمد و اعتراض کرد. آن وقت ملتفت شدم که این عمل اخیر بیشتر سبب شده است که آنها مرا عامل بیگانه محسوب کنند. اما من غیر از انجام دادن وظیفه، نظری نداشتم و فهمیدم که انتصاب من به ایالت آذربایجان از چه نظر بوده است‌. دولت می‌دانست من کسی نیستم که زیر بار کاپیتولاسیون بروم و آنچه را که سابقاً معمول بوده است به‌کلی الغا می‌کنم.

روزی از روزها که در باغ سابق بانک استقراضی روس استراحت می‌کردم کنسول شوروی بدون اطلاع قبلی با حاج ساعدالدولۀ الهامی، نایب‌الایاله، و میرزا رضاخانِ منشی کنسولگری وارد اطاق من شد. من از این رفتار بسیار تعجب کردم.

کنسول بلافاصله پس از نشستن نامه‌ای روی میز گذاشت. بعد از اینکه میرزا رضاخانِ منشی آن را قرائت و ترجمه کرد، کنسول به من گفت: «شما با این نظمیۀ خودتان می‌خواهید کاپیتولاسیون را الغا کنید!»

شرح این قضیه این است که صاحبِ نامه، یکی از اتباع دولت شوروی و ساکن اردبیل بود و به‌واسطۀ قتل دکتر پرشین، تبعۀ شوروی، مظنون واقع شده بود. نظمیۀ اردبیل برای اینکه از او اقرار بگیرد، داغی عمیق در کفلش کرده بود و او را از اردبیل برای محاکمه به تبریز آورده بود. آن تبعۀ شوروی نامه‌ای به کنسول نوشته و واقعه را شرح داده بود.

کنسول نشست و گفت: «حالا چه می‌فرمایید؟ هرچه بفرمایید قبول می‌کنم.»

در قبال تقاضای او من چاره‌ای نداشتم جز اینکه بگویم: «شما از دارالایاله تشریف ببرید؛ زیرا عصر تکلیف این کار روشن می‌شود.»

وقتی کنسول رفت، سرهنگ بقائی را خواستم و به او گفتم: «مجروح را از زندان آزاد کنید و به او بگویید بر حسب تقاضای کنسول شوروی از زندان مرخص می‌شود، اما چون مجروح از کنسولگری بیرون آمد، دو نفر مفتّش مخفی او را تعقیب کنند و مجدداً بیاورند زندان توقیف کنند.»

از این دستور مقصودم این بود که مجروح خودش به کنسولگری برود، نه اینکه دولت او را روانۀ کنسولگری کرده باشد. یعنی عملی بر طبق کاپیتولاسیون نشده باشد. مجروح قبول کرد و بلافاصله هم به کنسولگری تلفن کرده بود و وقت برای عصر گرفته بود.

کنسول عده‌ای از اتباع شوروی را برای معاینۀ مجروح به کنسولگری خواسته و تشریفات مرسوم را به عمل آورده بود. مجروح در قبال سؤالات گفته بود که: «من سه ماه قبل در زمان ایالت حاج مخبرالسلطنه و حکومت بصیرالسلطنه در اردبیل مجروح شدم.» توضیحات مجروح موجب آن شد که کنسول به مجروح گفته بود: «تو سه ماه است مجروح شده‌ای و حالا آمده‌ای شکایت می‌کنی. برو. دیگر اجازه نمی‌دهم که اینجا شکایتی بکنی.» مجروح ناچار از کنسولگری خارج می‌شود و مأمورین مخفی مجدداً او را دستگیر و تسلیم نظمیه کردند.

 

[تقریرات مصدّق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشت‌شده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیم‌شده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص ۱۰۷-۱۱۱]

 

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

فرهنگ قاسمی: استانداردهای مکتب مصدق و تئوری حکومت ملى

مطالب مرتبط با این موضوع :

3 پاسخ

  1. با سپاس از آقای قاسمی که با دیدگاه و باورهایشان و باز آوری اندیشه و کردار دکتر مصدق به گونه ای همه سویه به آنچه که ایران (و بیشترین کشورهای جهان) به آن نیازمندند پرداختند. با سپاس از کوشش همگی شما.

  2. درود بر شما جناب دکتر فرهنگ قاسمی،بسیار عالی توضیح داده اید،لطفا یک کوپی از را برای من روی وات ساپ بفرستید.ارادتمند،حسن بیات

  3. درود اقای جسن بیات گرامی برایتان فرستادم. با مهر و احترام فرهنگ قاسمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.